فــطــرس

إِنَّ الحُسین مِصْبَاحُ الهُدی وَ سفینةُ النَّجَاةِ

فــطــرس

إِنَّ الحُسین مِصْبَاحُ الهُدی وَ سفینةُ النَّجَاةِ

فــطــرس

سلام !
نویسنده وبلاگ "فطرس" هستم .
آرزویم یکبار دیدن کربلاست ... !
اللهم الرزقنی کربلا و شفاعه الحسین یوم الورود

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

بسم الله ...

دوشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۱، ۱۰:۱۱ ب.ظ
1400 سال ، شاید هم کمی بیشتر گذشته ... و هنوز ندایی به گوش میرسد ... هل من ناصر ینصرنی ؟ ... آیا نمی شنوی !؟

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره

.:. در حال بروز رسانی روزانه می باشیم .:.

لطفا برای مشاهده بهتر مطالب از طبقه بندی موضوعی استفاده کنید !
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۱ ، ۲۲:۱۱
محسن باقری

یلدای حسینی ... !

سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۱، ۰۹:۲۴ ق.ظ


انار شب یلدا یا شیرین است یا ترش و شیرین
هندوانه شب یلدا شیرین است
آجیل شب یلدا شور است
فال حافظش زیبا و با صفاست ...
من نمی گویم چیزی حرام است یا غلط !!
اما این چند سال شبهای یلدا به طعم تلخ عزای شما عادت کرده ام ...
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم ...

شب یلدا قدم آرام بردار
کمی هم احترام ما نگه دار

تو می بینی ربابم غصه دار است
بنی هاشم هنوزم داغدار است

صدای العطش در گوش مانده
بدن ها بی کفن هر گوشه مانده

شب یلدا تو هم چله نشین باش
سیه پوش غم سالار دین باش

عکس : از پایگاه راز دل
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۱ ، ۰۹:۲۴
محسن باقری

زعفر جنی + واقعه ی کربلا

جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۰۹ ب.ظ

هنگامی که واقعه ی جانسوز کربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی که رئیس شیعیان جن بود در بئر ذات العلم ، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود.
همین حال ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای گریه و زاری  می اید. زعفرجنی گفت :

کیست که در وقت شادی ، گریه می کند؟!

دراین هنگام دو نفر از جنیان حاضر شدند وزعفر از آنان سبب گریه را پرسید ... آنان گفتند : ای امیر ! وقتی که ما را  به فلان شهر فرستادی ، در  حین رفتن به آن شهر  ، عبور ما به رود فرات افتاد که عربها به آن نواحی نینوا می گویند،ما دیدیم که درآنجا لشکریان زیادی از انسانها جمع شده ودر حال جنگ هستند .وقتی که نزدیک آنان شدیم ، مشاهده کردیم که حضرت حسین بن علی علیه السلام ، پسر همان آقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده ، یکه و تنها برنیزه ی بی کسی تکیه داده و به چپ وراست خود نگاه می کرد و می فرمود : آیا یاری دهنده ای هست تا ما را یاری دهد ؟! و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار ، فریاد العطش العطش بلند کرده بودند . وقتی که این واقعه ناگوار  را مشاهده کردیم فی الفور خود را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر نماییم که اکنون پسر رسول خدا (ص) را به شهادت  می رسانند .

به محض اینکه زعفر جنی این سخنان را شنید ، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد و همگی با عجله به سوی کربلا حرکت نمودند ...
خود زعفر گفته است:
وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم ، دیدیم که چهار فرسخ در چهار فرسخ را لشکریان دشمن فرا گرفته است ، بعلاوه صفهای فرشتگان زیادی را دیدیم،ملک منصور با چندین هزار فرشته ی دیگر یک طرف، ملک نصر با چندین هزار فرشته از  طرف دیگر ، جبرئیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در آن طرف و در یک طرف دیگر میکائیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در آن طرف ، و در یک طرف دیگر  اسرافیل ، ملک ریاح ( فرشته بادها ) ، فرشته ی دریاها ، فرشته ی کوهها ، فرشته ی دوزخ و فرشته ی عذاب و... هر یک با لشکریان خود منتظر گرفتن اجازه از حضرت بودند . بعلاوه ارواح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر ( علیهم السلام ) از آدم تا خاتم همه صف کشیده ، مات و متحیر مانده بودند . تمام موجودات و حقیقت کل اشیا در کربلا بودند و همگی گریان،چه کربلا و چه غوغائی،خاتم پیامبران ( ص ) آغوش  خود را گشوده و به امام حسین علیه السلام می فرمود: پسرم ! عجله کن ! عجله کن ! به راستی که مشتاق تو هستیم .

حسین بن علی علیه السلام یکه و تنها در میان میدان  با زخمها و جراحات فراوان ، پیشانی شکسته، با سری مجروح، با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان ایستاده بود  و در هر نفسی که میکشید  ، از حلقه های زره خون می چکید اما اصلا" توجهی به هیچ گروهی از آن فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی داد تا خدمت آن حضرت برسم.

همانطور که از دور نظاره میکردم و در کار آن حضرت حیران بودم ،ناگهان دیدم که آقا امام حسین  علیه السلام سر غربت از نیزه ی بی کسی بلند کرد و با گوشه چشم به من نگاه کرد و اشاره ای فرمود که : ای زعفر ! بیا ..در این هنگام   همه فرشتگان به سوی من نگاه کردند و مرا اجازه دادند تا نزد حضرت بروم . من خود را خدمت حضرت رساندم و عرض کردم : من با نود هزار جن به  یاری شما آمده ام . اگر بخواهی تمام دشمنانت را قبل از اینکه از جای خود حرکت کنی نابود میسازیم .

حضرت فرمود : ای زعفر زحمت کشیدی ! خدا و رسولش از تو راضی باشند . خدمت تو مورد قبول درگاه حق باشد .
اما لازم نیست که زحمت  بکشید ،شما برگردید .عرض کردم : قربانت شوم چرا اجازه نمی فرمائید ؟!
حضرت فرمود :  خداوند چنین نخواسته است و باید به لقای حضرت دوست برسم  . اگر من در جای خود بمانم  خداوند بوسیله چه کسی این مردم  نگون بخت را مورد  امتحان قرار دهد ؟ و چگونه از کردار زشت خود آگاه خواهند شد و..........
جنیان گفتند : ای حبیب خدا و ای فرزند حبیب خدا ! به خدا سوگند اگر اطاعت از تو لازم و مخالفت با تو حرام نبود ، سخنت را قبول نمی کردیم  و تمام دشمنانت را پیش از دستیابی به تو از میان می بردیم . حسین بن علی علیه السلام فرمود :

به خداوند سوگند که ما بر این کار از شما جنیان تواناتریم  ولی باید حجت بر مردم تمام شود  تا آنکس که گمراه می شود با دلیل گمراه شود و آنکس که هدایت می شود  با دلیل هدایت شود .

من (زعفر ) به امر آن حضرت مایوسانه برگشتم  .وقتی که ما جنیان به محل خود رسیدیم ، بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم . مادرم به من گفت : پسرم چه میکنی ؟! کجا رفته بودی که اینچنین ناراحت بر گشتی ؟! گفتم :مادر ! پسر آن بزرگواری که ما را مسلمان کرد ، اینک در کربلا در چنان حالی است که من رفتم تا یاریش کنم اما آن حضرت اجازه نفرمود و چون امر امام واجب بود ، باز گشتم  .مادرم  وقتی که سخنان را شنید،
گفت : ای فرزند ! تو را عاق می کنم . من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه (س )  چه بگویم ؟! زعفر گفت:مادر ! من خیلی آرزو داشتم تا جانم را فدای آن حضرت کنم ولی ایشان اجازه نفرمود . مادرم گفت :بیا برویم ، من همراهت می آیم . مادرم جلو و من با لشکریانم از پشت سرش ، دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم  .  و هنگامی که به آنجا رسیدم از لشکریان کفار صدای تکبیر!!! شنیدم  و چون نگاه کردیم ، دیدیم  که سر مبارک و درخشان آقا امام حسین علیه السلام  بالای نیزه است و دود و آتش از خیمه های حرم بلند است . مادرم  خدمت حضرت امام سجاد علیه السلام رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد  ولی آن حضرت اجازه نداد و فرمود : در این سفر همراه ما باشید و در شبها  اطفال ما را مواظبت کنید تا از بالای شتران بر زمین نخورند .

در نتیجه جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا حضرت سجاد علیه السلام  آنان را مرخص فرمود .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۱ ، ۱۸:۰۹
محسن باقری

سلام بر دستان قطع شده ی عباس (ع)

پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۱۳ ب.ظ

دشمن دور تا دور او حلقه زده بود .

خودش را از روی زمین کند.

دستانش ، چند قدم آن طرف تر در نگاه آب ، بال بال میزدند .

به سختی نگاهی به خیمه ها انداخت .

رویش را برگرداند .

نیم نگاهی هم به فرات کرد :

" اگر به سمت خیمه ها روم ، آب ندارم .

اگر به سمت فرات ، دست ... ! "

*

بچه ها منتظر بودند ، عباس با مشک بیاید

اما ... حسین با اشک آمد .

*

اشک می ریخت

و با هق هق می پرسید :

عمه جون ... !

تقصیر ما بود ... !؟

نباید می گفتیم تشنه مونه ؟

عمه ... !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۹:۱۳
محسن باقری

دلواپسی

پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۰۸ ب.ظ

نگاه کرد ، خم شد ؛ چیزی از زمین برداشت.

باز خم شد ، چیزی از زمین برداشت .

دوباره و چند باره .

نزدیکش رفتم .

دست هایش پر بود از خار های بیابان .

فرمود : " غروب فردا ، کودکانم در این بیابان ، با پاهای برهنه پی پناهی میدوند . "

شب عاشورا بود ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۹:۰۸
محسن باقری

هذا محب الحسین علیه السلام

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۷ ب.ظ

مشخصات شهید:

روحانی شهید مرتضی زندیه

گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب

تولد: تهران

شهادت: کربلای 5- شلمچه

محل دفن: گلزار شهدای یافت آباد تهران

هذا محب الحسین  علیه السلام

گریه کن امام حسین  علیه السلام  بود.از اونایی که گریه کردنش با بقیه فرق می کرد. وقتی از مجلس روضه امام حسین می آمد  بیرون چشمانش سرخ شده بود، از بس گریه می کرد.

کارهاش طوری تنظیم می شد که به روضه امام حسین  علیه السلام  برسه.

هر جا روضه بود می دیدیش.

 زیارت عاشورا می خوند، روزی چند بار.

همیشه هم می گفت: «من توی  بغل تو شهید می شم.»

حرف اون شد. تو بغل من شهید شد اونم با گلوی بریده. روی سنگ قبرش با خط درشت نوشتند: «هذا محب الحسین  علیه السلام ».

راوی: حاج حسین کاجی از گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب  علیه السلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۷
محسن باقری

یا حسین ؛ ما داریم می آئیم

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۷ ب.ظ

مشخصات شهید:

شهید عباس زمانی

لشکر 41 ثارالله

تولد: 1337- روستای باب گهر زرند کرمان

شهادت: والفجر 3- مهران

محل دفن: روستای باب گهر

یا حسین  ؛  ما داریم می آئیم

خیلی بی تابی می کرد منتظر دستور حمله بود پشت پیراهنش با خط قرمز نوشته بود:

«یا کربلا، یا شهادت، یا حسین ما داریم می آئیم.»

 دستور حمله که داده شد، زدیم به دل دشمن.

خیلی طول نکشید که عباس شهید شد.

 اونقدر آتیش دشمن شدید بود که مجبور شدیم عقب نشینی کنیم.

بدن عباس 40 روز زیر آتیش دشمن موند.

 روز عاشورا بود که آوردنش...

راوی: محمد زمانی همرزم شهید از رزمندگان لشکر 41 ثارالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۷
محسن باقری

فرمانده ؛ اما نوکر امام حسین علیه السلام

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۶ ب.ظ

مشخصات شهید:

سردار شهید حاج احمد کاظمی

فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

تولد:2/5/1337-نجف آباد- اصفهان

شهادت: 19/10/1384 آسمان ارومیه

محل دفن: گلستان شهدای اصفهان

فرمانده ؛ اما نوکر امام حسین علیه السلام

حاجی حواسش به همه چیز بود، از محتوای سخنرانی و مداحی ها و نماز جماعتای ظهر عاشورا و تاسوعا گرفته، تا گذاشتن چند نفر مأموربرای جفت کردن کفشهای عزادارا و گرفتن اسفند دم در...

همه جلسه های هیئت یک طرف، عزاداری دهه اول محرم یک طرف.

خدایی دهه اولی رو سنگ تموم می ذاشت، اما کیفیت اجرا براش خیلی مهمتر بود.

همین دقتش بود که حالا هیئت عاشقان ثارالله لشکر 8 نجف اشرف شده یه الگوی نمونه عزاداری....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۶
محسن باقری

ادب نوکری

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۶ ب.ظ

مشخصات شهید:

سردار شهید محمد فرومندی

قائم مقام لشکر 5 نصر

تولد: 9/3/1336 اسفراین

شهادت: 20/10/1365-کربلای 5- پاسگاه زیدمحل

دفن: گلزار شهدای سبزوار

ادب نوکری

داشتم باهاش حرف می زدم که مداح شروع کرد به خوندن؛

«السلام علیک یا ابا عبدالله علیه السلام »

اشک توی چشاش حلقه زد.

 صورتش رو از من برگردوند. داشت گریه می کرد.

گفت:

الان دارن روضه امام حسین  علیه السلام  رو می خونن.

 حرفامون باشه برای بعد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۶
محسن باقری

گلوی بریده حضرت علی اصغر علیه السلام

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۵ ب.ظ

مشخصات شهید:

سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی

فرمانده تیپ 18 جوادالائمه از لشکر 5 نصر

تولد:23/6/1321گلبوی کدکن تربیت حیدریه

شهادت: 23/2/1363-عملیات بدر چهار راه خندق

گلوی بریده حضرت علی اصغر علیه السلام

گفت:

«توی دنیا بعد از شهادت فقط یک آرزو دارم: اونم اینکه تیر بخوره به گلوم».

 تعجب کردیم. بعد گفت:

«یک صحنه از عاشورا همیشه قلبمو آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر»

والفجر یک بود که مجروح شد. یک تیر تو آخرین حد بردنش خورده بود به گلوش.

وقتی می بردنش عقب، داشت از گلوش خون می آمد.

می گفت:

آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۵
محسن باقری

هویت حسینی؛ هویت شهدای گمنام

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۴ ب.ظ

برای شادی روح شهدای گمنام صلوات

هویت حسینی؛ هویت شهدای گمنام

داشتیم پیکر شهدامون رو با کشته های بعثی تبادل می کردیم که ژنرال حسن الدوری رئیس کمیته وفات ارتش عراق گفت:

«چندتا شهید هم پیدا کردیم که تحویلتون می دیم تا به فهرستتون اضافه کنین.»

یکی از شهدایی که عراقی ها پیدا کرده بودند، پلاک نداشت.

سردار باقرزاده پرسید:« از کجا می گید این شهید ایرانیه؟ این که هیج مدرکی برای شناسایی نداره!..»

ژنرال بعثی گفت: «با این شهید یک پارچه قرمز رنگ پیدا کردیم که روش نوشته بود«یا حسین شهید» فهمیدیم ایرانیه...

راوی: محمد احمدیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۴
محسن باقری

گریه بر اسرای کربلا

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۴ ب.ظ

مشخصات شهید:

شهید سید جواد حسینی

معاون هماهنگ کننده حوزه نمایندگی ولی فقیه در لشکر 41 ثارلله

تولد: 1333- روستای ساردوئیه جیرفت

شهادت: 1374 تصادف در جاده ابارق کرمان

محل دفن: جیرفت

گریه بر اسرای کربلا

توی روضه امام حسین  علیه السلام  و حضرت زهراسلام الله علیها یه حال دیگه ای می شد.

 زیر لب زمزمه کردن و اشک ریختن شده بود عادتش. بیشتر وقتا همین طوری بود.

یه شب صادق آهنگران آمده بود لشکر برای روضه خونی. به روضه اسرای کربلا که رسید؛ سید دست منو گرفت کشید کنار، شروع کرد از روضه های کربلا و شام گفتن.

 روضه ای شده بود برای خودش .  به اینجا که رسید یکی از اطرافیان یزید جسارت کرد و گفت :

« من سکینه رو از شما خریداری می کنم»...

دیگه نتونست حرف بزنه. سرش رو زد به دیوار و شروع کرد به های های گریه کردن...

راوی: سردار کرمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۴
محسن باقری

شهید پُلارک به شیوه حر

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۳ ب.ظ

مشخصات شهید:

شهید سید احمد پلارک

فرمانده آرپی جی زن های گردان عمار لشکر 27 محمد رسول الله

تولد: 1334تهران

شهادت: 1366کربلای 8 شلمچه

محل دفن: بهشت زهرا

شهید پُلارک به شیوه حر

شب عاشورا، سید احمد همه بچه ها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت:

« حر، شب عاشورا توبه کرد. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند. بیایید ما هم امشب حر امام حسین  علیه السلام  بشیم.»

نصف شب که شد. گفت: پوتین هاتون رو در بیارین بندهای پوتین ها رو به هم گره زد. بعد توی پوتین ها خاک ریخت و انداختشون روی دوشمون.

 گفت: «حالا بریم» چند ساعت توی بیابون های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه می کرد که تا اون موقع نشنیده بودم.

راوی : همرزم شهید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۳
محسن باقری

سلام بر گلوی تشنه حسین علیه السلام

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۱ ب.ظ

مشخصات شهید:

شهید علی چیت سازیان

فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 32 انصار الحسین علیه السلام

تولد: 1341همدان

شهادت:4/9/1366 عملیات نصر 8 ماووت عراق

محل دفن: گلزار شهدای همدان

سلام بر گلوی تشنه حسین  علیه السلام

قلاب آهنی رو انداخت روی یخ و کشید.

 اولین قالب یخ رو از دهانه تانکر، انداخت توی آب. یه نفر از توی صف جماعت معترضش شد که از کله سحر تا حالا واستادم برا دوتا قالب یخ، مگه نوبتی نیست؟

علی گفت:«اول نوبت گلوی تشنه پسر فاطمه ، بعد نوبت بقیه».

با صاحب کارخونه یخ شرط کرده بود که شاگردی می کنه، خیلی هم دنبال مزد نیست اما اول یخ تانکر نذری رو میده، بعد بقیه رو. خودش هم با خط نه چندان خوبش روی تانکر نوشته بود:

«سلام به گلوی تشنه حسین  علیه السلام »

راوی: مادر شهید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۱
محسن باقری

اول زیارت عاشورا

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۱ ب.ظ

مشخصات شهید:

شهید حاج یدالله کلهر

قائم مقام لشکر 10 سید الشهدا علیه السلام

تولد: 1333- روستای بابا سلمان شهریار

شهادت: 1/11/1365- کربلای 5 شلمچه

محل دفن: امامزاده محمد کرج

اول زیارت عاشورا

سفارشش نماز اول وقت بود.

بعد از نماز هم کار همیشگی ش خوندن زیارت عاشورا؛ حتی اگه مهمونی بود یا کار داشت یا موقع غذا بود تا زیارت عاشورا نمی خوند نمی اومد.

شب عاشورا یا توی مراسم دعا گریه اش دیدنی بود. طوری گریه می کرد که همه بدنش می لرزید. توی عزای امام حسین سیاه می پوشید و صف اول سینه می زد.

 خیلیها عاشق عزاداریش بودند.

 وقت نوحه خونی و عزاداری کارشون شده بود نشستن کنار حاجی؛ بلکه از حالت های معنویش تأثیر بگیرند...

خاطرات شفاهی خانواده و دوستان شهید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۱
محسن باقری

دانشگاه امام حسین علیه السلام

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۰ ب.ظ

مشخصات شهید:

شهید بهرام شیخی

فرمانده تیپ سوم مالک اشتر از لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام

تولد: 1339- خمین

شهادت: 14/1/1364- عملیات بدرمنطقه طلاییه

محل دفن: گلزار شهدای خمین

دانشگاه امام حسین علیه السلام

روی سرش نوشته بود:

«دانشگاه امام حسین علیه السلام ».

 من و بهرام شیخی دم در اونجا ایستاده بودیم که یکدفعه دستی اومد و بهرام شیخی رو با خودش برد. اما منو راه ندادند.

گفتند: آقا خودش می آید و هر کسی رو که می خواد می بره.

از خواب بیدار شدم.

خیلی گریه کردم دیدم من کجا و اون کجا! هیچکدوم ازاعمال و رفتارهای بهرام شیخی توی من نیست. خدایی شهادت حقش بود. آخر هم به حقش رسید و توی دانشگاه امام حسین علیه السلام  قبول شد.

راوی: همرزم شهید از لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۰
محسن باقری

می روم مادر، که اینک کربلا می خواندم

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۳۹ ب.ظ

مشخصات شهید:

شهید محمد حسین شهربانوزاده

از رزمندگان گردان بلال تیپ 3 لشکر 7 ولیعصر

شهادت: 5/1/1367- والفجر 10

محل دفن: گلزار شهدای شهید آباد دزفول

می روم مادر، که اینک کربلا می خواندم

پارچه رو که زدم کنار بُهتم برد. باورم نمی شد.

 خود محمد حسین بود.

دوست همیشگی من. هنوز داشت می خندید.

 شروع کردم به گشتن جیب هاش. می خواستم وسایلشو زودتر برسونم دست خانواده اش.

توی جیبش یه کاغذ پیدا کردم. روش نوشته بود:

«می روم مادر،که اینک کربلا می خواندم»

راوی: از رزمندگان گردان بلال لشکر 7 ولیعصر (عج)، از بچه های دزفول

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۳۹
محسن باقری

روز عاشورا ، عاشورایی شد

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۳۸ ب.ظ

مشخصات شهید:

شهید محمد تکلو بیغش

قائم مقام فرمانده گردان علی اکبر لشکر 32 انصار الحسین

تولد: 1/1/1344- ملایر

شهادت:21/6/1365- جزیره مجنون

محل دفن: گلزار شهدای ملایر

روز عاشورا

یه آرزو داشت که همیشه به زبون می آورد.

 می گفت:

«می خوام روز عاشورای امام حسین، عاشورایی بشم».

روز عاشورا داشت جعبه های مهمات رو جا به جا میکرد، که صدای انفجار بلند شد!

وقتی گرد و غبار خوابید، دیدم سرش از بدنش جدا شده.

سر جدا، پیکر جدا....

راوی: همرزم شهید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۳۸
محسن باقری

«یا حسین» ؛ اولین کلمه پس از 15 روز بیهوشی

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۴۸ ب.ظ

مشخصات شهید:

شهید حسین قلی پور اسحاق

از رزمندگان گردان حمزه سید الشهداء

تولد:1/7//1346- اندیشمک

شهادت:21/9/1360- عملیات طریق القدس محل دفن: اندیمشک (قطعه قدیم)

«یا حسین» ؛ اولین کلمه پس از 15 روز بیهوشی

15 روز بود که بیهوش افتاده بود روی تخت.

گفتند به هوش اومده خودتون رو برسونید.

 با پدرش رفتیم بیمارستان. انگار داشت اشاره می کرد. تشنه بود.

 آب که به لبش رسید حالش عوض شد. شاید یاد تشنگی امام حسین  علیه السلام  افتاده بود.

شروع کرد به یا حسین  علیه السلام  گفتن.

 بعد از 15 روز بیهوشی این اولین کلمه ای بود که به زبون آورد. هنوز داشت یا حسین  علیه السلام  می گفت که شهید شد...

راوی: مادر شهید حسین علی پور اسحاق

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۹:۴۸
محسن باقری

راز سالم ماندن جنازه پس از 16 سال

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۴۶ ب.ظ

مشخصات شهید:

شهید محمدرضا شفیعی

گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب

تولد: 1346 قم

مجروحیت و اسارت در کربلای 4

شهادت در بیمارستان بغداد:4/10/1365

بازگشت پیکر: 14/5/1381

محل دفن: گلزار شهدای علی ابن جعفر قم قطعه 2 ردیف 14 شماره 1

«راز سالم ماندن جنازه پس از 16 سال»

بعد از 16 سال جنازه اش را آوردند.

خودم توی گلزار شهدای قم دفنش کردم. عملیات کربلای 4 با بدن مجروح اسیر شد. برده بودنش بیمارستان بغداد. همونجا شهید شده بود، با لب تشنه.

بعد از این همه سال هنوز سالم بود. سر، صورت و محاسن از همه جا تازه تر.

یاد شبهای جبهه گردان تخریب افتادم.

بلند می شد لامپ سنگر رو شل می کرد همه جا که تاریک می شد شروع می کرد به خوندن :«حسینم وا حسینا.»

می شد بانی روضه امام حسین  علیه السلام .

آخر مجلس هم که همه اشکاشون رو با چفیه پاک می کردند محمدرضا اشکاشو می مالید به صورتش. دلیل تازگی صورت و محاسنش بعد از 16 سال همین بود اثر اشک امام حسین  علیه السلام .

راوی: حاج حسین کاجی از گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب  علیه السلام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۹:۴۶
محسن باقری

چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۴۳ ب.ظ

مشخصات شهید:

شهید محمدباقر مؤمنی راد

لشکر 32 انصار الحسین علیه السلام

تولد: 25/3/1344- همدان

شهادت: 9/2/1365 والفجر 8- فاو

محل دفن: گلزار شهدای همدان

« چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی»

قبل اذان صبح بود. با حالت عجیبی از خواب پرید.

 گفت:

«حاجی خواب دیدم. قاصد امام حسین  علیه السلام  بود. بهم گفت: آقا سلام رساندند و فرمودند:«به زودی به دیدارت خواهم آمد» یه نامه از طرف آقا به من داد که توش نوشته بود:« چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی؟»

همینجور که داشت حرف میزد گریه می کرد. صورتش شده بود خیس اشک. دیگه تو حال خودش نبود.

چند شب بعد شهید شد.

امام حسین  علیه السلام  به عهدش وفا کرد...

راوی: حاج علی سیفی، همرزم شهید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۹:۴۳
محسن باقری

یا نُبَیَّ انت مقتول

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۴۱ ب.ظ

مشخصات شهید:

آیت الله سید اسدالله مدنی

نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی و امام جمعه تبریز

متولد: 1293 دهخوارقان آذرشهر

شهادت: 20/6/1360- تبریز

محل دفن: حرم مطهر حضرت معصومه

« یا نُبَیَّ انت مقتول»

می گفتند:

«هم توی سیادتم شک کرده بودم هم می خواستم بدونم شهید می شم یا نه؟»

یه شب امام حسین  علیه السلام  رو خواب دیدم.

آقا دست به سرم کشید و فرمود:

«یا بنی! انت مقتول؛ پسرم! تو شهید می شوی».

فهمیدم هم سیدم هم شهید می شم....

راوی: ایت الله فاضلیان، امام جمعه ملایر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۹:۴۱
محسن باقری

شبهای جمعه خدمت آقا اباعبدالله

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۴۰ ب.ظ

مشخصات شهید:

شهید محمدرضا فراهانی

فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

تولد:8/2/1333- همدان

شهادت: 5/7/1359- سرپل ذهاب

محل دفن: گلزار شهدای همدان

«شبهای جمعه خدمت آقا اباعبدالله»

شش روز از جنگ گذشته بود که شهید شد.

خوابش را دیدم .

بغلش کردم و گفتم :

« تا نگی اون دنیا چه خبره رهات نمی کنم!»

گفت:

« فقط یک مطلب میگم اونم اینکه ما شهدا شب های جمعه می ریم خدمت آقا اباعبدالله علیه السلام ...

راوی: حاج علی اکبر مختاران، همرزم شهید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۹:۴۰
محسن باقری

محو روضه امام حسین

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۳۳ ب.ظ

مشخصات شهید:

شهید حاج عبدالمهدی مغفوری

قائم مقام رئیس ستاد لشکر 41 ثارالله

تولد: 1335- کرمان

شهادت:5/10/1365- کربلای 4    جزیره ام الرصاص

محل دفن: گلزار شهدای کرمان

«محو روضه امام حسین»

هر هفته توی خونه روضه داشتیم. وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ، تا اسم امام حسین می اومد حاجی رو می دیدی که اشکش جاری شده. حال عجیبی می شد با روضه امام حسین  علیه السلام . انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد.

یه بار وسط روضه، مصطفی رفته بود بشینه رو پاش؛ متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش.

گریه کنون اومد پیش من. گفت:

«بابا منو دوست نداره. هر چی گفتم جوابم رو نداد.»

روضه که تموم شد، گفتم:« حاجی، مصطفی این طوری می گه.»

با تعجب گفت:« خدا شاهده نه من کسی رو دیدم نه صدایی شنیدم.»

از بس محو روضه بود....

راوی: همسر شهید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۹:۳۳
محسن باقری

مداح بی سر

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۲۹ ب.ظ

مشخصات شهید:

حاج شیرعلی سلطانی

مسئول تبلیغات تیپ امام سجاد علیه السلام

تولد: 1327-شیراز

شهادت: 2/1/1361 غرب شوش، عملیات فتح المبین

محل دفن: کتابخانه مسجد المهدی شیراز

«مداح بی سر»

هم مداح بود هم شاعر اهل بیت

می گفت:

« شرمنده ام که با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود؟»

بعد شهادت وصیت نامه اش رو آوردند. نوشته بود قبرم رو توی کتابخونه مسجد المهدی کندم.

 سراغ قبر که رفتند دیدند که برای هیکلش کوچیکه. وقتی جنازه ش اومد قبر اندازه اندازه بود، اندازه تن بی سرش.

راوی: مداح اهل بیت حاج کاظم محمدی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۹:۲۹
محسن باقری

چند روزی است دلم تنگ محرم شده است ... !

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۱۳ ب.ظ


چقدر خوبه که محرم اومده و ما هنوز زنده ایم تا برای آقامون عزاداری کنیم ؛ بر سر و سینه بکوبیم و ابراز ارادت کنیم . پس ... پس خدایا شکرت !

شاعر میگه : " عشق فقط یک کلام ... حسین علیه السلام . "

البته عشق به امام حسین (ع) فقط عزاداری و سینه زنی آن هم در مدت زمانی محدود نیست ؛ یعنی این نباشد که تا محرم آمد ذکر حسین حسین شروع شده و بعد از درآوردن لباس مشکی همه چیز به فراموشی سپرده شود تا محرم دیگر که اصلا معلوم نیست زنده باشیم یا نه ... !

به قول حاج رضا هلالی :

منی که عاشق و دیوونم ؛ به پای عشق تو میخونم ؛ نه فقط ماه محرم که ... ؛ روز و شب اسمتو میخونم .

و این که : هدف از عاشورا و شهادت سید الشهدا (ع) تنها این نیست که محرم بیاید و ما عزاداری کنیم ! البته این بد نیست ، بلکه بسیار خوب و پسندیده است ! اما ... اما موضوع مهم تری نیز هست که عشاق الحسین (ع) باید آن را اولویت اول خود قرار دهند .

سید الشهدا (ع) میفرمایند : " انی احب الصلوه " ( من به نماز عشق می ورزم ! ) ایشان در بحبوحه ی عاشورا نماز را به جنگ اولویت دادند !! حال چه فایده دارد نماز واجب خود را نخوانیم در حالی که آقا رو این امر خیلی تاکید داشتند ؛ بعد هم برای همان آقا سینه بزنیم !؟

[ این مطلب " فقط " نظر و دیدگاه بنده در این موضوع است و ممکن است با دیدگاه و اعتقادات شما مغایرت داشته باشد ! ]

هر جا که هستید ، تو هر هیئتی ، موقع سینه زنی ، موقع نوکری ، دعام کنید ...

یــا حــســیــن (علیه السلام ) ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۹:۱۳
محسن باقری